غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

تیله هانه :ی

سلام  

به افتخار تیله اینبار مینویسم  

 

خوب دل و مماخ ندارم صبی بابایی محترم از راه رسیدن بنده هم لالا بودم  

ایشونم نه گذاشتن نه برداشتن زرت خبر فوت یه آشنایی رو دادن بنده هم در شوک به سر میبردم  تا  

همین چن مین پیش... 

 

 

خوب میرسیم به تیله ی طعفه که حسابی ما رو کشتوند تا خبر سلامتیش و شنیدیم 

 

 

ساری بودم که اس ام اس زد این هفته وقت عمل داده  

منم کلی نگرون شدم... 

ولی بعدش خودش اومد ساری و بالاخره گذروندیم  

 

تا ۳شنبه که خانوم خانوما برگشتن گرگان که برن دکتر واسه خط کشی 

 

منم باهاش برنگشتم اخه اگه خونه بودم بیتاب میشدم اما ساری آرش هم بود میتونستم سرم و گرم کنم و به آرشی غر بزنم (این شد ن بار آرش پسر صاب خونمونه )  

 

خلاصه که من شب ساری موندم و فردا صبش ساعت ۶:۳۰ از خواب پریدم و هول هول آماده شدم که برگردم گرگان ... 

آرشی و بیدار کردم و منو برد ایستگاه گرگان و راه افتادم  

 

دیگه گرگان بودم که تیله اس ام اس زد که حوصله م سر رفته ...تازه رفته بود بیمارستان  

که منم گفتم دارم میام  رفتم خونه وسیله هام و گذاشتم و رفتم بیمارستان

 تا وقتی که به هوش بود و که خود تیله گفته  وقتی هم که رف توی اتاق عمل منو مملی و بهار و مامانش و باباش نشسته بودیم پشت در اتاق عمل  

هی مملی به من میگف من گشنمه بیام بریم خونه من میگفتم وایسا دکتره بیاد بعد

 

موندیم منتظر تا اومد  منو هم شناخت اخه پارسال همین شازده بنده رو مورد مینو پلاستی قرار دادن 

 

بعد که اومد ما رفتیم خونه تیله اینا ناهاریدیم  

منم رفتم اتاق تیله  

خو بوی تیله رو میداد  

اعصابمم خورد بود حوصله نداشتم اصن   

دیگه هی میرفتم تو مود  گریه ولی به رو خودم نمیاوردم  تا ۳:۳۰ تو اتاق بودم بعد که باباش رف اومدم بیرون تو هال و با پیشی هی چرت و پرت گفتیم تا اینکه شد ۴:۲۰ من دیگه داشتم آماده میشدم که برم موبایل پیشی زنگید باباش گف تیله به هوش اومده منم خوشحاااااااااال شدم و رفتم بیمارستان  

 

تیله خانوم هم منننننننننننننگ آی خندیدم بهش و اذیتش کردم  

 

یه صحنه هم جیش داشت یعنی نداشتا واسه بیهوشی بود کاملا درکش میکردم .حیوونی نمیتونس بجیشه  گیر داد من توی این لگنای بیمارستان نیمجیشم باباشم بیچاره رف یه دونه خرید واسه طعفه  

 

 

خلاصه که به خیر گذشت ولی از اون موقع تا حالا به اسمای تیله کلی اضافه شده  

تیله تیکه تیکه و تیله ... زاده و ... 

 

توی ماشین آرش که میشینم تو هر دس انداز آرش میگه ببخشید ... هات نیوفتاد؟؟؟ منم میگم چرا چرا زیر صندلیه و تیله اینجوری میشه هی ما هم میخندیم  

 

الان هم خنگول خانوم یه سره داره پی ام میده شکلک میفرسته میگه : 

T!De}{@ 3---: she hame sheklake bahal omade yahooo jadid 

 

 

 

ما رفتیم فعلا  

 

 

این تیله ن...د

زمزمه هایی با خودم...!

پووووووووف 

 

نمیدونم چی میخوام 

نمیدونم چیکار کنم... 

 

نمیدونم...!!! 

 

 

دلم میخواد برم... 

اصن من هر وقت میرم کلاس جوادی(زبان) هوایی میشم 

 

یه جوری میشم... 

خونسرد بیخیال... 

دوس دارم برم 

 

 

حالا کجا؟؟؟ 

 

فقط برم.... 

احساس میکنم دارم اینجا عمرم و تلف میکنم... 

 

جدیدا وقتی به فکر رفتن می افتم به خودم میگم  

 

خوب به فرض که همه چی آماده ی رفتن شد ... 

 

تو که هنوز دانشجویی  

هنوز چیز خاصی از روانشناسی دستگیرت نشده... 

هنوز مدرکی نداری 

مدرک زبانم که نداری  

باید بری امتحان بدی و... 

 

پس کجا؟؟؟ 

 

 

کلی کار اینور داری 

 

خوب اگه یه عالمه پول داشتم درسته ... 

قضیه فرق میکرد  

میرفتی اونور  بهترین دانشگاه   

میرفتی همون ور زبان و کامل یاد میگرفتی با همه ریزه کاریاش 

 

 

ولی حالا که نیس... 

 

 

 

 

بعضی وقتا فک میکنم کاش از راز واسه خودمم استفاده میکردم 

 

داره واسه امید جواب میده انگار 

 

خودم چی پس؟؟؟ 

منم میخوام 

 

کاش میشد منم برم سر کار  

 

وقتی ساری دارم زندگی میکنم   یعنی میتونم از پس یه کمش که بر بیام 

اینم خودش یه گامه بزرگه و یه مزیت به نظر من 

 

 

هی انقد پولات و دور نریز... 

یاد بگیر باید جمع کنی ... 

 

تو نه بابات میلیاردره نه بابابزرگت ... 

خیلی بتونه بهت کمک کنه طرفای میلیون میشه نه میلیارد 

 

پس یادبگیر فعلا جمع کنی  

مهم نیس که زیاد بشه یا باشه  

مهم اینه که یاد بگیری بلدی از پسش بر بیای... 

همینطور که الان میدونی قبلا تونستی و واست وحشتناک نیس... 

مسوولیت پذیر باش ... 

 

فقط میخوام به خودت نشون بدی که بلــــــــــــــــــــــــــــــه میتونیییییی  

 

حداقل در همین حد... 

 

راستی هر چقد هم چرت باشه یا سخت باید بخونی  

 

تو انگار فقط عنوان ها رو دوس داری ... 

   

انگار واسه کلاس گذاشتن و ارضای روحی کتاب میخری  

دارم بهت شک میکنم 

 

خوب اگه اینطور نیس میتونی شک منو برطرف کنی  

هوم؟؟؟  

میتونی شروع کنی  

 

آخه اوضات داره خیط میشه ...احساس میکنم اشتباه کردی رفتی این رشته ... 

اگه اشتباه میکنم نشونم بده که اشتباه ِ 

 

 یالا یه تکونی بخور... 

 

 

 

زندگیت و لحظه هات و دریاب ... 

در لحظه شاد باش و به آینده امیدوار... 

 

 

میدونم که میتونی ... 

 

 

 

 

فعلا  پرنسس جان...!!!