غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

قبل از عید

*خوب باورم نمیشه فردا عیده چیکار کنم

کلی کار نکرده دارم اما همش حواله میکنم به فردا به موقع عید.خوب عیده دیگه

پس چرا من بهار و بوی بهار و خوشحالی شو حس نمیکنم؟

نه که ناراحت باشما فقط حسش نمیکنم

*رفتم خونه خاله شون.خوش موقع رسیدم داشت اتاق و تمیز میکرد.اولش خواستم دو در کنم برم اما بعدش فک کردم دیدم اهه این خاله س.گناه داره بدو برو کمکش کن.

لباسمو عوض کردمو رفتم کمکش .هی میگف نمیخواد زحمت نکش و کلی دعام کرد

آمپولش و زدم و برگشتم خونه

*امید یه دی وی دی و چن تا لواشکی که سفارش دادم و ترشک اضافه واسم آورد خونه خالم اینا قبل از رسیدن من به اونجا .وایساد تا برسم و ازش بگیرم.

مرسی عزیزم

*دارم با امید میحرفم الان

*اومده بودم مثلا راجع به اهدافم بنویسم و اتفاقای  قشنگی که باید بیفته توی سال جدید...

حالا میام

سال ۸۶

*پارسال توی عید فهمیدیم که مامان امید میدونه منو امید با هم رابطه داریم.

یعنی میدونس یکی هس ولی نمیدونست منم اون کسی که امید باهاش هست...

*بعد از عید رابطه مون کلی پیشرفت کرد و راهمون یکم هموارتر شد و تونستیم توقعات هم و دلیل با هم بودنمون رو بهتر درک کنیم و ثابت قدم تر شیم

*۳۱ خرداد ماه اون اتفاق مسخره و ...افتاد و ....

*رابطه ی منو سحر شکراب شد.البته یه جورایی بیشتر تقصیر سحر بود.خودشو گه کرده بود

*خونه ی ساری رو پس دادیم.

*تابستون واحد برداشتم و قبول شدم

*دربه در دنبال خونه بودم و پیدا نمیشد

اعصابم خورد بود

*بالاخره پیدا شد اما هم خونه ای هام به من نمیخوردن یا شایدم من به اونا

رفت و آمد میکردم

*آبان ماه دوباره با سحر آشتی کردم و ...

*یه دفعه دلم و زدم به دریا و با ترسم از آمپول و سرم و ...کنار اومدم به اجبار و گفتم که میخوام بهمن ماه عمل کنم ولی بازم زمانش و جلو انداختم و با امید رفتیم دکتر و کارا رو انجام دادیم و روزشو تعیین کردیم.

به حرف بقیه که میگفتن باشه واسه تابستون و واسه بهمن ماه و عمل نکن و ...گوش نکردم

روزشو ۲۰ آذر تعیین کردم 

۳*ژ هفته قبل از عمل با اون همه ترس و دلهره تنهایی رفتم واسه آزمایش خون واسه اولین بار ولی طاقت نیاوردم و زنگ زدم خاله م بیاد پیشم و کلی گریه کردم و اشک ریختم از ترس و به زر و زور گذاشتم خون بگیرن ازم

هفته بعدش آنفلانزا شدم و واسه اولین بار دکتر بهم سرم داد و ۲ تا آمپول عضله بعد از چندین سال یه عالمه التماس و گریه و اشک و آه افاقه نکرد و مجبورم کردن که بزنم.

با هزار زر و گریه سرم  و آمپول ها رو تزریق کردن

روز عملم ترسیده بودم

با خاله و بابا رفته بودم بیمارستان مامانم نیومد چون موافق نبود.دلشم نداشت منو روی تخت بیمارستان ببینه

خاله لیلا و دختراش لعیا و یلدا هم اومدن

۵ نفری کنارم بودن

میترا اومد منو بر اتاق عمل زیاد نترسیدم فقط سر سرم زدن یه کم نق زدم و دیگه هیچی نفهمیدم

عملم خوب بود و راضیم اگه...

*بهمن ماه تیده ا قبول شد

خونه گرفتیم

*بین بهمن و اسفند مامان امید ...

اسفند ماه فهمیدم که قضیه ی ...چیه و داغونم کرد و داره داغون ترم میکنه...

و حالا داریم به شمارش معکوس نزدیک میشیم...

 


خدایا امسال میخوام جزو بهترین ها باشه.

جزو بهترین ها  باشم.باشه .باشیم

میخوام جزو خوشبخت ترین ها باشیم.من و خونواده ی بزرگ من .خودت میدونی چن تا زیر مجموعه داره دیگه

خدایا میخوام سال خوشی و آرامش و پیروزی و بهروزی باشه

خدایا میخوام بهترین ها نصیب مون باشه

خدایا میخوام تموم نگرونی ها رو به بهترین وجه ممکن برطرف کنی

میخوام  تموم سختی ها رو تموم دور از ممکن ها رو به بهترین شکل ممکن کنی

میخوام هیچ غم و قصه ای توی دلمون نباشه

خدایا هدایتش- م- مون  کن.دستشو  دستمو دستمونو بگیر و مثل همیشه معجزه کن

 

خدایا شکرت به خاطر همه ی نعمتایی که عطا کردی...

خدایا ممنونم ازت که کنارمون بودی مثل همیشه

خدایا باش و کمکمون کن و کمکش کن

خدایا ....

روزانه نویسی

امروز تولد پریساس.

دختر دایی عزیزم.

دیشب رفتیم شام بیرون.

منو پری و مهسا (دخمل دایی بزرگه )و روزبه(پسر گلیش) و ویز ویز و دوستش.

رفتیم باباطاهر.

کیف داد خوش گذشت.

ولی جای امیدم خالی بود.

رفته بود اینچه برون .عضو کمیته فنی بود.

شب رفتیم خونه مهسا اینا.

تا ساعت ۴ صب داشتیم حرف میزدیم از خاطره هامون.از روح و روان و ...

صحبت های خوبی بود.اطلاعاتمون و بهم انتقال دادیم.

صب مهسا رف بیرون.منو پری و روزبه هم تا ۱۲ خوابیدیم.بعد صبحونه خوردیم و منم تقریبا نیم ساعت پیش برگشتم.

روزبه قاطی کرده بود که مامانش نیس.

امید امروز صب بعد از ۴۸ ساعت بیخوابی ساعت ۶ رسیده.۶:۳۰ خوابیده باز ساعت ۹:۳۰ بیدار شده رفته دانشگاه.

الان دارم باهاش میحرفم...

تا بعد

دومین پست امروز...!دلم میخواد...!

کاش خونه بودی و من توی بغلت لم داده  بودم‌٬ تو  با انگشتای تپلیت با موهام بازی میکردی و نازم میکردی و منم کلی ذوق میکردم و ریز ریز میخندیدم و ناز میکردم واست

کاش بودی که نازمو بکشی که ناز کنی واسم

دلم واست تنگ شده امید

بیا دیگه آخه اونا به تو چیکار دارن.ولشون کن گور سر همه شون.بیا خونه .بیا میخوام باهات حرف بزنم.میخوام صدای نفسات و بشنوم

بیا دوست دارم.بیا دلم گرفته .دلم تنگه واست...!

 

 

 

دلم میخواد زودتر اون خونه رو بکوبن و بسازن.

دلم میخواد تا سال دیگه این موقع خونه مون نصفه ش آماده شده باشه ریزه کاری هاش مونده باشه یا حداقل بیشتر کاراش آماده شده باشه

دلم میخواد توی این مدتی که خونه رو میخوایم بسازیم هیچ کم و کسری از هیچ لحاظی نداشته باشیم و حال همه مون خوب و خوش و ....باشه.

دلم میخواد بعد از عروسی امیر....بقیه شو خودم میدونم خواستم فقط اینجا نشونه ای از خواستم  مونده باشه

دلم میخواد همه ی کارا (...) به خوبی و خوشی و راحتی پیش بره و بر وفق مراد منو امید باشه و ....

دلم میخواد زودتر...

دلم میخواد درسمونو زودتر تموم کنیم با نمره های عالی و خوب و دانش کامل و به روز.

دلم میخواد همه شاد و خوشحال و خوشبخت باشیم

دلم میخواد اوضاع مم ل ک ت بهتر از این باشه.

اینهمه اذیت و زور گویی ها ...

دلم میخواد زودتر از آدمای دور و برم خودمو و همسرم و بشناسم

توانایی هامونو...علاقه مندی هامونو...و خیلی چیزای دیگه که دونستشون لازمه

دلم میخواد و میدونم و مطمئنم که همه ی اینایی که گفتم شدنی هستن به زودی زود.

هیچ شکی ندارم

 

پ.ن:با بعضی ها گاهی وقتا اصلا حال نمیکنم.هیچ رقمه...

میدونم که بعد از .... حتما یه فکری به حال این رابطه ها میکنم.مطمئنم که کمتر و کمتر و دل به خواه تر میشه.

منتظرم فقط...

تو هم میدونی که از چی میگم و منظورم چیه عزیز دلم...

دوست دارم گلم .خیلی زیاد

بعد از عروسی

وااااااااااااااااااااااای دیشب عروسی آیلین جونم کلی خوش گذشت بهم.

خیلی کیف داد

خیلی خوشحال بودم و ذوق کرده بودم

آیلین جونم خیلی ناز شده بودی

ایشالله همیشه شاد و خوشبخت و خندون باشی

خیلیییییییییییییییییییییییی ناز شده بودی هاااااااااااااااااااااا بیشرف

 

امیدم خسته نباشی زودتر برگرد خونه دلم واست تنگیده عزیز دلم

دوست دارم گل نازم:*:*:*

 


عاشق این آهنگم

 

جام بلور چشمات الماس کوه نوره

وقتی میرقصی بپا چشم حسودا شوره

عروس خانوم عروسی بی تو چه سوت و کوره

بساط عشق دوماد با تو چه جوره جوره...

 

 

یاد بچگی هامون میفتم .اون وقتا که منو امید گرد و قلمبه بودیم و با پاهای تپلی و لپای کپلی با این آهنگ میرقصیدیم و میخندیدیم .

یاد اون عکسای تولد یک سالگیم که امید باز احساس بزرگی بهش دست داده بوده و با اینکه ۱ سال بزرگتره کنارم نشسته و  منو بغل کرده تا نیفتم توی کیک 

 

یاد همه ی قشنگی های دوران کودکی مون

حتما واسه عروسیم با این آهنگا میرقصیم.

یه عالمه ایده ی ناب  دارم:ی:ی:ی

 

دوست دارم عزیز دلم

 

خوشبخت بشی عزیزم...

امشب عروسی آیلین

کسی که خیلی دوسش داشتم و دارم

خوشبخت بشی عزیز دلم

 

 

منو امید دعوتیم

دیشب رفتیم کت و شلوار و ...  خریدیم

ساعت ۶ وقت آرایشگاه دارم

۸ هتل باباطاهر ...بعدشم سالن و ...نانای کردن

 

 

احتمالا بعدا میام و توضیح میدم.

خود سانسوری ممنوع ....!!!

اعصابم خورده از اینکه یه سری از دوستام آدرس اینجارو دارن و ممکنه بیان و بخونن نوشته های شخصی مو.

کاش دوستای خارج از این محیط مجازی منو نمیشناختن

شاید یه وبلاگ جدید زدم بی هیچ نام و نشونی

جایی که بتونم بدون کوچکترین سانسوری حرفام و بگم و نگرون هیچی نباشم

دلم نمیخواد خودم و سانسور کنم

پس باید اینکار و بکنم

جایی که هیچ کس ازش خبر نداشته باشه جز خودم و خدا ...!!!

 

واقعیت محض رو بدون هیچ سانسوری اونجا میتونم داشته باشم.

 

اینم تولد امسالم...!

سلام

من برگشتم از ساری

امسال هم گذشت.روز تولدم زیاد فرقی با روزای دیگه نداشت.خوش نگذشت بهم.با خودم تنها نشدم.

از روز تولدم لذتی  و که میخواستم نبردم.

دوس داشتم یه روز خاص باشه واسم ولی نشد...

دلم میخواست مثلا یه سورپرایز قشنگ میشدم.

یا یه عالمه پول داشتم و میرفتم تنهایی کلی حال میکردم و با خودم خوش میگذروندم

هیچ کس که عرضه ی سورپرایز کردن منو نداشت توقعی هم ندارم دیگه از هیچ کسی هییییچچچ کسی...!

اعصابم خورده که نتوستم امسال خوش بگذرونم

اعصابم از خودم خورده که همش خودم و گول میزدم که امسال سورپرایزم میکنن.

فقط از تلفن مازیار کلی هیجان زده شدم و ذوق کردم که مازی تولد من یادشه و زنگیده این همه با شوق و ذوق حرفید و حال و احوال کرد و تا لحظه آخر به روی خودش نیاورد که میدونه تولدمه ولی جوری حرف میزد که من ریسه میرفتم از خنده و کلی ذوق میکردم آخرشم در کمال ناباوری من گف یعنی امروز تولدته و من زنگیدم که بهت تبریک بگم ؟؟؟منم ذووووووووووووووق کردم و هی بالا  پایین میپریدم از ذوق و شدت سورپرایز شدگی

 

به هر حال از این قضیه که فاکتور بگیریم اصن خوش نگذشت دیروز.

حال نکردم

با هیچ کدومشون

اون یکی که بهم میگه اون پولی که باید به من میدادی و نگه دار دستت  منم میرم یه چی واست میگیرم میشه کادوت

انگار فقط میخواد از سرش باز کنه یه جوری.یه ذره شوقی ذوقی...

من این همه سر مناسبتای مختلف خودمو میکشم این همه شور و شوق دارم این همه خوشحالی میکنم اینهمه وقت میزارم میگردم این همه سلیقه به خرج میدم اما تو...

خیلی بدم میاد از این اخلاقت.یه ذره خلاقیت نداری.یه ذره ذوق و شوق و احساس نداری.

انگار از روی اجباره همه چی .

به ندرت مناسبتا یادت میمونه .به ندرت زودتر از من یادم میاری به ندرت تبریک میگی...

فقط فکر گوشی ها و مغازه و فلان نرم افزار و استانداری و فلان مشتری و ...

اینا خوب یادت میمونه اما ماهگردامون عمرآ یا مناسبتا رو اگه غر بزنم یادت میمونه و سری بعدی انگار نه انگار ...!

اونم واسه منی که اسفندی ام و اینهمه به این چیزی اهمیت میدم.

من لااقل میخواستم پول کادو بدم به یه غریبه بهش نمیگفتم همون پول و نگه دار کلی لای زرورق میپیچیدم و کلی تزیین و چیزای جانبی میزاشتم و بهش هدیه میدادم نه اینکه اون جوری...

اه حالم بد شده از دست خودم که ...

اما این حق منه که این انتظار و ازت داشته باشم که به خواسته هام احترام بزاری یا به دل منم راه بیای.

خوشم نمیاد همه چیو بیام بگم دیگه قضیه واسم از هیجان میفته ...چه برسه به اینکه nبار به صورت مستقیم و غیر مستقیم گفته باشم...!!!!

 

 

هر وقت تونستم یه حال عظیم به خودم میدم.

حالا فهمیدم که فقط باید از خودم انتظار داشته باشم.خود خودم.

 

 

برای خودم برای خدا...!

winam na  farsi nasb nis.chan rooze hey mikham biam benvisam nemitoonam.hich barnameii ham nadaram ke farsi nasb konam
mikhastam biam az halo ruzam begam ama be hamin dalil hey emroozo farda mishod ta laptopo bebaram bedam be omid ke be hesabesh berese.kheili az barnamehamam doros kar nemikone nemidoonam chera


*mikhastam  biamo az oon 2 shabi begam ke har lahze ke bidar mishodam mididam to neshasti ya lala kardio kolii zogh mikardam ba didanet.azinke to kenarami.mikhastam begam kash beshe ma zoodtar berim khoone khodemoon.kash zoodtar mamano baba khoone ro besazano  vahede maro bedano maham aghd karde bashimo montazere raftan sare khoone zendegie khodemon bashim
kash  mamaneto khoonevadet  enghad bazi dar nayarano azyat nakonano sang nandazan jeloye paye ma
kash emsal; eyd sale ghashangi bashe
kash mamanet bishtar az in ter nazane
kash dahana baste she o moosh nadovoonan

kash hame chi be kheyro khoshi begzareo bargozar she
kash dele maro inhame khoon nakonan'
kash mamanet zang bezaneo az mamanam mazerat khahi kone
kash hame chi hamoni beshe ke mano to mikhaim
kash befahman mano to bache nistim
kash tooye karamoon dekhalat nakonan
hey ba toam hastam hey fek nakon age samimitarin doostamam hasty be khiale khodet bazam delam nemikhad nazaraye bikhod bedio fozooli konio noskhe bepichi harfe hishkodoometon vasam arzeshi nadare boro baba
kash kash kash kash
...............
ey kashha va arezoohamo nigah midaram vase sale jadid
chize ziadi namoonde
rasty ta tavalodam hamash 2 rooz moonde
motmaenan yekshanbe sariam va nemitoonam connect sham
hamin alan migam tafalotet mobarak va baghie arezoohaye khoobo vase khodam mizaram vase baad azinke az sari oomadam
mer30 nini joonam

ta baad byebyeZ


 

 

ایییییییییییییییییییی وووووول با اینترنت اکسپلورر اومدم دیدم باز کرد وبمو (آخه مشکل داشت) کلی ذوق کردم...اما دیگه حس تایپیدن نیس.شاید تا شب چیزی  اضافه کردم...! فعلا بای بای )