غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

میگذره ...!

سلام
ترجیح دادم بیام اینجا بنویسم
این وب و قبل از عید ساختم واسه روز مبادا
حالا هم روز مباداس .
اون وبم واسه بعضیا و بعضی شهرا ف ی ل ت ر ه
خواستم بیام اینجا که هم حال و هوام عوض شه . هم دسترسی به وبم آسون تر شه .
هنوز ADSL م وصل نشده یعنی اقدام نکردم
حوصله ش و ندارم .نمی دونم کی میرم تقاضا میکنم.شاید فردا شایدم ...
واسه همینم دیر به دیر واسه دوستام کامنت میزارم .چون اکثرآ آفلاین میخونم وب ها رو


گاهی وقتا میشه که آدم حالش از خودش و دنیای بیرون و یه سری آدمای مسخره ش که فقط به فکر خودشونن و سود و منفعت خودشون و موقعیت خودشون حالش بهم میخوره

گاهی وقتا توی سختیا آدما میان خودشونو ، خود واقعیشونو نشون میدن .یه جوری که آدم حیرت میکنه
گاهی وقتا انقد دروغ و دورنگی دور و برت میبینی که وحشت میکنی از سیرت کثیف آدما
من الان توی یه همچین موقعیتی هستم
و ر ق بدجوری برگشته و زندگی داره اون روی مزخرفشو نشون میده
داره سعی میکنه منو از پا بندازه ،داره سنگ میندازه جلوی پامون
یا شایدم خدا داره ابرای تیره رو میفرسته تا بعد از یه بارون حسابی و سرد نور خورشید و رنگین کمون و بهمون هدیه کنه
به پاس صبری که میخوایم بکنیم
نمی دونم .هرچی که هس فعلآ شرایط مزخرفی ٍ
خیلی بده آدم یه دفعه حس کنه یکی که این همه مدت کنارت بوده یه دفه پشتت و خالی کنه و تنهات بزاره
کسی که تموم حرفات و بهش زدی ، باهاش خندیدی ، گریه کردی ، قهر کردی و زود آشتی کردی یه دفه توی ترسناکترین لحظات عمرت ، وقتی که داری از شدت دلهره و بی کسی پس میفتی تنهات بزاره و جا خالی بده ،بگه من نیستم
حالم از آدمایی که به دروغ میگن که کاری به کارت ندارن میگن که تو واسشون مثه خواهر میمونی ، کسایی که بعدآ کمر همت میبندن که جلوی خونواده ی خودت و خونواده ی کسی که اصلآ دلت نمیخواد از اتفاقایی که توی زندگیت میفته باخبر بشن آبرو ت و ببرن
حالم از اون آشغال عوضی بهم میخوره که به مامان و بابای همون نامردی که منو توی بدترین لحظات عمرم تنهام گذاشت زنگ زد و هر چی که نباید میگفت و فقط به منو خونوادم مربوط میشد و به یه غریبه تر از اونا گف
آدم باید خیلی فتنه و عوضی باشه .خیلی عقده ای باشه که همچین کاری بکنه
گیج نشو .مخاطب من دو نفرن. دو تا آدم که یکیش شد بد و یکش شد بدتر و گ ه تر از بد .
اولی که همونیه که تنهام گذاش .
دومیم اونیه که نتونس دهنش و ببنده .کسی که غریبه س .کسی که منو اون آدم بده ازش متنفر بودیم
کسی که خیلی ازش میترسیدیم و میترسیم .
خیلی نامردی کرد خیلی .چون زنگ زد به مامان بابای آدم بده و همه چی و شرح داد در صورتی که قبلش با خونواده ی من حرف زده بود و به ظاهر قانع شده بود .
میدونم کارمون اشتباه بود .اما ما هر سه تایی (غیر اون آشغال) کارمون اشتباه بود ولی نه در این حد که دیگه اون طرف بیاد و همچین گ ه ی بخوره
نمیدونم
اما شاید اگه منم جای آدم بده بودم اونو تنها میزاشتم و اما دیگه نه در این حد که دیگه حتی یه خبر هم ازش نگیرم
خیلی نامردی خیلی .
خیلی نامردی که منو امید و توی بدترین شرایط توی شرایطی که هر لحظه ممکن بود یه اتفاقی واسمون بیفته تنها گذاشتی .
حتی واینستادی از دور مواظبمون باشی که اگه یه چیزی شد به دادمون برسی
اصلآ انتظارشو نداشتم
انتظار نداشتم انقد تنها و بیکس شیم منو امید .
انتظار نداشتم اون زمانی که سر امتحان داشتم از درون زار میزدم و با بدبختی سوال ها رو جواب میدادم و کلافه بودم و قلبم درد میکرد فکرم درد میکرد اونقد که دیگه مراقب دلش بسوزه و چن بار بیاد جلو و بخواد کمکم کنه
تو بعد از امتحان یه حالم و نپرسی و فقط بیای بشینی و با نگاهت و کلامت بگی من که گفتم دلم شور میزنه من که گفتم...
من اون لحظه احتیاج به همدردیت داشتم نه حرفای صد تا یه غاز مسخره ت.
خیلی دلم به حال خودم و امید سوخت وقتی که همه تنهامون گذاشتن و ما پیاده بین اون همه آدم دست از ترس همدیگه رو محکم چسبیده بودیم و بی هدف راه میرفتیم.

خیلی نامردی که حتی فرداش یه زنگی نزدی خبر بگیری ببینی چی به سرمون اومد. خودم زنگ زدم و با مامانت صحبت کردم و تو بعد از 1 -2 ساعت تازه یادت اومد خبرم و بگیری .

خیلی نامردی که گقتی میخوای امتحانت و حذف کنی و نمیای .
البته منم دیگه مشتاق نبودم که با تو بیام .
نمیگم میخوام بزارمت کنار چون من مثه تو نیستم
ولی از دستت رنجیدم .دلم شکسته. فعلآ نمیتونم با خودم و این حس مزخرف کنار بیام

اوضاع بهم ریخته .مامانامون(منو امید) ناراحتن .امروز باهم حرف میزدن .
مامان امید میگف زوده و ...

نمیدونم .نمی دونم چی پیش میاد. خدا کمکمون کنه.
فکر نمیکنم بتونم حالا حالاها ببخشمت . ولی تو هنوزم همون ... ی واسم

نمیدونم اینهمه گند و چه جوری میشه جمعش کرد
حس میکنم توی یه قفس شیشه ای گیر افتادم

عیبی نداره فعلآ همه شدن یه طرف ماجرا و منو امید یه طرف دیگه .
عیبی نداره. اگه تو نبودی اگه نامردی کردین ولی بازم خدا باهامون بود نزاش ازین بدتر شه

دوس داشتن جرم نیس .اینکه بخوای با یکی باشی تا آخرش جرم نیس.
به نظر خیلیا واسمون زوده اما این جرم نیس
جرم اینکه ندونی چی میخوای ندونی برای چی میخوای .اینکه ندونی که نمی دونی
اینکه ...


ما فقط یه جای امن و راحت میخوایم توی قلبای کوچولومون واسه دوس داشتن
ما فقط میخوایم که مال هم باشیم میخوایم که اون امضای مسخره پای اون ورقه ی مزخرف که تنها دلیل و مدرک برای زندونی نشدن توی نگاه بقیه س برای متهم نشدن برای ... توسط دیگران و داشته باشیم که بتونیم نگاه های مسخره و مزخرف دیگران و به خودشون برگردونیم. میخوایم که دهن بقیه رو ببندیم .
ما فقط میخوایم ...!



باشه.

خدایا خودت گواهی که گناه از ما نیس .خودت میبینی که ما میخوایم و نمیخوان فعلآ

خدایا خودت کمکمون کن.

خدایا...!




ببخشید که مبهم نوشتم ولی نمی تونستم بیشتر از این راحت باشم. چون کسایی میان اینجا که منو امید و میشناسن و .....





بای

____________________________________________________________________________

بعدآ نوشت 1: تونستم یکمی ببخشمش فعلآ (میبینی چه جوریم ؟ دلم نمیاد .خیلی خلم؟ )


بعدآ نوشت 2: 1 ساعت پیش زدم بیرون. رفتم یه مرغ عشق ناز ٍ دیگه خریدم .از وقتی مرغ عشق قبلیم رف همه ش دلم واسش می تنگید .خیلی ناز بود خیلی . آبی بود . رفتم یه دونه زرد خریدم .خیلی کوشولو و ناز و آرومه. شایدم چون غریبی میکنه اینجوریه .

خلاصه که همون اول که دیدمش عاشق معصومیت نگاش و آرومیش شدم و الان تقریبآ باهام رفیق شده و از دست من نمیره روی دست بابام

بعدآ نوشت 3: چیزی نیس. روزگار میگذره چه خوب و چه بد .الان همچین بدم نیس اگه به اتفاقای اخیر فچ نکنم و آروم باشم و توی حال زندگی کنم. اما یه دفه که یادم میاد دلم میخواد ...!
بی خیال


قربون همگی بای بای





نظرات 2 + ارسال نظر
پویا شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 08:18 ب.ظ http://pooyamcs.blogsky.com

سلام
این شکلکه که داره پستونک می خوره خیلی توپه
هنوز می خوای هر ماه ۱ بار آپ کنی؟

تیده آ شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 ب.ظ http://ghalb-yakhi.persianblog.com

سیویدیم بخوانیم
خانه نوتان مبارک:دی
:دی
خدافیزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد