هوم . سلام
خوبم . کپل خان هم خوبه .
الان آرومه آرومم . خیلی آروم . با یه کم غم . یه غم شیرین. واسه دلتنگی . دلتنگی ِ مهربونم .خدای خوبم .
رفتم وبلاگ کوچ . آهنگش آرومم کرد. میزارمش اینجا .
عاشق این سَبکَم .دلتنگم میکنه . عاشقم میکنه .
دارم به آرزوهام فک میکنم .به آرزوهایی که داشتم .آرزوهایی که دارم.
ما آدما (منظورم همه نیس ٬ اکثریت ) وقتی به آرزوهامون میرسیم دیگه یادمون میره که اونا یه روزی واسمون یه رویای خوب و شیرین بودن .
میریم جلو٬ جلوتر .کلی آرزو و فکر دیگه توی سرمونه و میخوایم بهشون برسیم .اما یه لحظه وای نمیستیم نگاه کنیم به عقب. ببینیم که به چیزی که میخواستیم رسیدیم . خوشحال باشیم .شکر کنیم. وقتی بهش میرسیم به فکر یه موقعیت بالاتر از اونیم و سریع اینو رد میکنیم و میریم سراغ بعدی
خدا باهامونه . پا به پا میاد .بعضی وقتا به نفس نفس میفته خسته میشه اما ما بهش فرصت نمیدیم که خستگی بگیره . نمیشینیم کنارش .دستاشو نمیگیریم توی دستامون تا بهش خسته نباشید بگیم.
درس مثه وقتیکه مامانمون یا بابامون خواسته ی ما رو بر آورده میکنه و ما یه چیز دیگه میخوایم.
حداقل من که اینجوریم. گاهی وقتا اونقد غرق خواسته هامم که یادم میره واسه به دست آوردن قبلی ها تلاش کردم .مامانی و باباییم کلی زحمت کشیدن دویدن تا من و راضی کنن
اما فقط چند روز راضی بودم و دوباره یه خواسته ی جدیدتر.
این بی انصافیه .اونا دارن از عشق و وقت و عمر و سلامتی و جونشون واسمون مایه میزارن. مثه خدا که از عشقش و نفسش واسمون مایه میزاره
ولی ما آدما این چیزا رو نمیبینیم .فقط خواسته هامونو میبینیم .انگار همه ی عالم و آدم بهمون بده کارن . یه لحظه بهشون فرصت نمیدیم .
ولی اگه یه لحظه سر جامون وایستیم و به عقب نگاه کنیم میفهمیم که کجاییم و چیکار کردیم و چی میخوایم از این همه دویدن و تلاش ...
خدایا ٬خدای خوبم . من از این دنیا چی میخوام ؟هوم؟
من آرامش میخوام و محبت تورو.
هیچ کدوم این چیزایی که توی همه ی لحظه هام بهشون توجه میکنم مثه مدل لباس پوشیدن و کفش فلان جور و خرید کردن از فلان مغازه و پول گرفتن از بابا واسه فلان کار و داشتن خونه و ماشین و .... همه ی اینا بدون آرامش و محبت تو هیچ ِ
اگه آرامش و محبتت باشه همه ی اینا هم خود به خود حل میشه .
اگه محبت تو باشه پدر و مادرا تا همیشه کنارمون میمونن صحیح و سالم و خوشبخت و شاد
اگه محبت تو باشه همه شاد و خوشحال زندگی میکنن
همه ی جوونا به صلاح تو بهم میرسن.
همه ...
اما اگه نباشه اگه همه چی درست و روبراه هم باشه بازم یه چیزی میلنگه .دوری تو اذیت میکنه . آدما به جون هم میفتن. دنبال بهونه میگردن . خسته میشن از هم.افسرده میشن .
زندگی به کامشون تلخ میشه . منتظر مرگ میشن .تا با مرگ به آرامش برسن. رها شن از این همه درد و رنج. تا به یه چیزی برسن که نمی دونن چیه .و اون آرامش خداس.
غریزه شون میره سمت اون آرامش. اما اونا اسمش و نمیدونن.
کاش میشد خود آدما برن دنبال خداشون. خودشون بگردن و پیداش کنن. نه که هیچکی کمکی نکنه .چرا ٬ اما فقط سر نخ بدن ٬نشونه . باید وقت بزاری .باید واست مهم باشه. نه که هر وقت بیکار شدی دنبالش بگردی و بخوای پیداش کنی.
باید بشناسیش و با شناختی که بهش پیدا میکنی عاشقش بشی. نه اینکه یه خدایی رو بیان برات تعریف کنن و بچپونن توی ذهنت . تو یه مجسمه ای رو اون بالا تصور کنی که باید ازش بترسی و به حرفاش گوش بدی چون اون تو رو آفریده و بهتر از تو میفهمه
خوب اینجوری آدم کناره میگیره. به ظاهر میپذیره اما در باطن ازش فرار میکنه. اصلآ مگه این دُرس نیس که هرچیزی که آسون و راحت به دست بیاد ارزش چندانی برامون نداره؟ هوم؟
باید خودت با زحمت و تلاش خودت به دست بیاریش تا ازش مواظبت کنی و عاشقش بشی.
باید خودت رمز و رازش و بفهمی نه اینکه بیان و به زور بگن که اینکارو بکن و اینکارو نه و نپرس که چرا ؟
باید همه چیزشو بفهمی و مطمئنآ توی این مدت ذره ذره عاشق میشی .
خدای من . خدای خوبم. خیلی دوس دارم بیشتر از این چیزی که میدونم راجع به تو بدونم
خدای خوبم میخوام کمکم کنی و میخوام کمکت کنم .
میخوام به دلِ صبورت مرهم باشم . میخوام که باعث آرامشت بشم . میخوام خوشحالت کنم .
میخوام مثه تو باشم.
خدای مهربونم .کمکم کن که مثه تو بی ریا و بی کینه و مهربون و عاشق و فهیم باشم.
میخوام نشونت بدم که ارزش آفریدن و دارم .
میخوام کمت کنم.
خدای من ٬ تو مال منی ٬ خدای منی ٬ دوست دارم ٬ شکرت .
...!
اون متن بالا رو بعد از ظهر نوشتم !
بعد از ظهر باهاش قرار داشتم. راجع به مشکلش حرف زد . دلم و بدجوری شکوند.اصلآ فکر نمیکردم به اینجا برسه .که خیلی راحت بگه من راحت میتونم فراموش کنم. میخواستم فراموشت کنم.
www.ice-princess.persianblog.com