غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

نی نی و آیلین ...!

این روزا زیادم بد نیس .حالم بهتره. دیگه به اون مسائل اهمیت نمیدم.

یعنی کمتر نگرونم و بهشون فک میکنم. دیگه از اخلاقای سگی ناناز خسته شدم.

بیشتر از یه ماهه که تحمل کردم . اما درس نشد. همه ش پس زد. منم بعد از هزارمین بار تلاش واسه حفظ رابطه سراغش نرفتم.

قهر نیستم. اونم ظاهرآ نیس . اما رابطه ی ۴ سالمون دیگه مثه اون زمان نیس.

دیروز نمره ی زبانش و توی سایت دانشگاه دیدم . خواستم زنگ بزنم بگم . گفتم خوب الان ۲ -۳ روزی هس که از هم خبر نداریم. اگه دوس داشت زنگ میزد. من تا لحظه ی آخر همش بهش زنگ میزدم که خبرشو بگیرم.

آخرین باری هم که زنگ زدم گف نی نی زیاد امیدوار نباش که من بیام . صبحشم زنگ زده بودم صداشو بشنوم گریه میکردم .خیلی سرد برخورد کرد باهام .

دیگه زده شدم. گفتم بزار خودش زنگ بزنه که نزد دیگه.

میدونی به این قضیه که فک میکنم دلم یه جوری میشه. یه کمبودی و احساس میکنم.

دلم یه دوست درس درمون میخواد . یه دوست صمیمی که همسن و سال من باشه. مال من باشه. دوسم داشته باشه. کنارم بمونه .

احساس کمبود میکنم. غبطه میخورم  دوستایی رو میبینم که با همن . خیلی صمیمی ان.

تا همین چن وقت پیش منم داشتم. لا اقل اینجوری فک میکردم .اما الان...

 

ولش کن. خدا بزرگه. حتمآ  حکمتی داره . منم درد دلامو خوش هامو غم هامو غرغر هامو نگه میدارم واسه خودمو دل کوشیکم.

 

کپل خان هم راستی خوبه حالش.

تیده ا  هم که بجنورده هنوز. دلم واسش تنگیده.

راستی دیروز بعد از چند وقت شاید حدود ۱ سال یا کمتر با آیلین رفتم بیرون .

منو ناناز و آیلین و مهلا  توی دبیرستان فاطمه آشنا شدیم و موندیم با هم تا اینکه آیلین و مهلا  با هم  صمیمی تر شدن و من و ناناز هم باهم.

البته من با آیلین زیاد رفت و آمد داشتم خیلیم دوسش داشتم و دارم اما یه کم کم رنگ تر شد.

با هم بیرون هم میرفتیم زیاد. آیلین پارسال دی ماه عقد کرد. کماکان رابطه داشتیم و داریم. همیشه هم به یادش بودم و هستم .

دیروز زنگ زدم که بریم بیرون. خودش هم قبلش زنگ زده بود. باهم رفتیم شام بیرون.  خیلی بزرگ شده خانوم شده ناز هم که بود نازتر شده از وقتی دماغشو عمل کرده .

بهش میگم دست راستت و بزار رو سرم منو عمل کنم شروع کرده کشیدن روسریم. هنوزم شیطنتای بامزه ی سابقشو داره.

از دوستیامون گفتیم. مهلا و سحر.

تقریبآ یه جور اتفاق افتاده برامون.  مهلا هم چن وقتی هس که سرش به یکی دیگه گرمه (منظورم  دختره ها ) و زیاد با آیلین نمی پره.

خوش گذشت دیشب با آیلین .

خواستم بیام اینجا ثبت شون کنم . فقط همین.

 

پ.ن: مامانم همیشه میگه که دوست گرفتن آسونه ولی نگه داشتنش سخته.

من تمام سعی مو کردم . دیگه..

 

پ.ن: دیشب با آیلین یاد قدیما کردیم. مسافرتهایی که از طرف مدرسه با هم رفتیم و خاطرات مشترکمون. چه کیفی میده .زمان چقد زود میگذره.

 

پ.ن:هر بار که خسته میشم فک میکنم دیگه آخرشه . دیگه نمیکشم. تموم شد.

هر بار که زمین میخورم فک میکنم دیگه نمیتونم از جام بلند شم. اما یه کم که میگذره یه نیرویی منو از جا بلند میکنه .

دستای مهربون و قوی یکی که خیلی دوسش دارم میاد و  نوازشم میکنه بهم قوت قلب میده و  مثه بچه ها دستام و میگیره و میزاره که بلند شم. بعد کنارم آروم آروم  راه میاد  و مواظبمه .

همیشه  کنارمه اما من گاهی وقتا انقد شاکی ام که حسش نمیکنم .

ممنونم خدای خوبم .

 

پ.ن: از این هفته فک کنم رفت و آمدم به ساااااری شروع بشه . 

نظرات 5 + ارسال نظر
nima sirjani پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:53 ب.ظ

با سلام خسته نباشید من می خواستم در وبلاگ و سایت شما تبلیغات کنم ولی چون از رتبه شما در پرشین رنکینگ اطلاع ندارم گفتم قبلش با شما تماس بگیرم
لطفا در پرشین رنکینگ ثبت نام کنید تا رتبه شما مشخص بشه تا بتوانیم در وب شما تبلیغات کنیم
http://rank.fascript.com


u know me better پنج‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 01:53 ب.ظ

هوم...!
fiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiirs

...! جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:21 ب.ظ

۱-۲-۳-

[ بدون نام ] جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:22 ب.ظ

چرا نمیرسه کامنتا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نیمفت جمعه 29 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 03:22 ب.ظ http://nymph3t.blogfa.com

برای بیست و فک کنم چارمین بار !

آهان! یادش بخیر...:ی
چقد این مدل شیواست زیباست ! :ی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد