غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

من از خدامه که نباشه دوری ...فقط دلم میخواد بگی چه جوری...! ):

یه هفته شایدم بیشتر حالم خوب نبود.۳-۴ روزی میشد خوب شدم.دوباره مهربون و آروم.

باز امروز بعداز ظهر و  بعد از افطار یه کم قاطی کردم .ولی باز الان خوب شدم .

دوری بدجوری بهم فشار میاره .هنوزم نمیتونم کنار بیام با این قضیه که امید میره سر کار و و قت آزاد زیادی نداره.

درسته که میدونم تموم وقت آزادش بعد از کار ماله منه اما بازم یه وقتایی که یه کم بیشتر میمونه دیگه میزنه به سرم و ...

دلم خیلی تنگ میشه و بیقراری میکنه .

وقتی قاطی میکنم  سخت از اون مود در میام .اما وقتی خوبم به راحتی میتونم بداخلاق شم .

اینا رو بیخیال اومده بودم چی بگم چی گفتم .اومده بودم با امید حرف بزنم اینجا. چون میدونم اگه بگم طاقتشو نداره و بیتاب تر میشه از دلتنگی .

 

امید جونم نی نی خان اگه بدونی چقد د ل م تنگ میشه واست .

امشب که حالم بد بود  گفتم امید منو از این حالت در بیار کمکم کن  وقتی گفتی میدونم که دو  سم   داری اگه نداشتی اینهمه تحمل نمیکردی .دوباره به خودم اومدم یادم اومد وای این امیده

د لم لرزید . گفتی میدونم اذیت میشی میدونم خیلی تحمل میکنی میدونم اصن طاقت نداری اما داری صبر میکنی

د  لم یه جوری میشد.آخه امید جونم من خیلی دوست دارم .خیلی هم دوست داشتم .نه این تحمل نیس.دیگه نگو .نگو که ازم خجالت میکشی. نی نی جونم آخه مگه تو چیکار کردی جز خوبی و مهربونی .تو همیشه آروم و خوبی.اینو خوب میدونم. مقصر دور و بریامونن که به مشکلات دامن میزنن .وگرنه منو تو که داریم این شرایط و تحمل میکنیم.

امید امشب د   لم میخواس یه لحظه سرم و بزارم روی شو نت .

یه لحظه ب غل ت کنم دستام و دور ب دنت حلقه کنم و محکم بچسبمت سرم و بزارم روی سی نه ت و گرم گرم شم از گرمای  بد نت .

دلم میخواس آرامشت و بهم انتقال بدی .میخواستم یه لحظه حست کنم .

اون آرامشی که از بچگی دنبالش بودیم و توی رابطه مون و توی     آ غ وش همدیگه به دست میاوردیم کجاست؟‌

یعنی حتمآ باید اون ۴ تا ورق مسخره رو امضا کنیم تا بهمون اجازه بدن که به آرامش و  به یه زندگی آروم و قشنگ برسیم؟

دلم تو رو میخواد .چشای قشنگت .چشایی که هر وقت بهم زل میزدن پر اشک میشدن و من میودم توی ب غل ت و سرم و میزاشتم روی سی نه ت تا اشکات و نبینم .

وای امید یه لحظه حس کردنت ٬دستای مهربونت یه لحظه نگاهت

چرا باید آرزو باشن ؟

امید تا کی؟‌ اوضاع هر روز بدتر میشه و شده .از اون وقتی که مامانم فهمید تو گاهی وقتا میومدی پیش من تا همدیگه رو ببینیم به این ور چن وقته که حتی نتوستم خوب نگات کنم؟‌

امید امید امید خیلی دلتنگم خیلی .

گاهی وقتا خیلی سخت میگذره .ظلمه به خدا .آخه مگه چی میخوایم؟

خدایا ...!

تو که خودت میدونی دیگه چی بگم ؟آخه این رسمشه؟

 

 

 

 

پ.ن۱: جواب خیلیا که پیش خودشون ممکنه بگن شما که هنوز ازدواج نکردین یا هر چیزه دیگه .آره داداچ ازدواج نکردیم اصنم این چیزا و این حرفا رو قبول نداریم.خدای تو خدای من نیست. من یه خدای منحصر به فرد دارم .ماله خودمه .ببین تو راه خودتو برو منم راه خودمو.زندگیم به خودم مربوطه .هرکاری دلم بخواد میکنم .بیخودم نگو صبر کن .ببین اگه متآهل بودی و شوهرت پیشت نبود د لت واسش تنگ نمیشد ؟اگه از صب تا ۳ میرف سره کار بعد نمیومد پیشت دوباره غروب میرف ۱۰:۳۰شب میومد بعد وقت آزاد و فقط با هم حرف میزدین تلفنی  و چن روز فقط چن روز نمیدیدیش اونجوری که د  لت میخواس ٬بازم میگفتی صبر کن؟

در ضمن عمرآ اینم قبول ندارم که شرایط تو فرق میکنه و اون شوهرته و عادت و ع ش ق و ... .باید توی موقعیت من باشی افکار منو داشته باشی و و و تا بفهمی چی میگم .پس خواهشآ سریع قضاوت نکن  و قیافه حق به جانب نگیر. اینارو نگفتم که تو بخوای بخونی و موعظه کنی. گفتم چون دلم خواس همین .

 

میدونی د لم میخواد میخوام اون ۴ تا ورقه آشغال و امضا کنم تا اگه کسی چیزی گف بگم به تو ربط نداره من مال اونم و اون مال من .بگم خفه شو .بگم خیلی قبلتر از اونی که این ورق های مسخره رو امضا کنیم مال هم بودیم حالا هم مدرکشو بهمون دادن پس گورت و گم کن و تنهامون بزار.میخوام با آرامش کنارت بشینم و نترسم که یه وقت دو تا چشم مزاحم مارو ببینه و آرامشمونو به همین راحتی ازمون بگیره. میخوام وقتی کنار همیم با د ل تنگ و چشمای نگرون از هم خداحافظی نکنیم .

 

 

 

پ.ن۳:شرمنده آخر پستم خشانت به خرج دادم.

 

واسه امید:عزیزم خیلی دوست دارم.دعات و کاملتر میکنم و میگم .خدایا مارو از بهترین راه ممکن و در آرامش کامل و خوشحالی و شادی سریع تر از اون چیزی که ما فکر میکنیم بهم برسون و خوشبختمون کن .مرسی گاد .

 

دعا:خدایا آرامش و صبر و ع ش ق بیشتر و گوش های شنوا برای شنیدنِ شهود بده.خدایا میخوام اون آرامش و حس کنم .اما بدون استرس و ترس و نگرونی .میخوام که مال اون باشم و از کسی یا چیزیم نترسم..

 

 

این شرح حال منو تو‌ ِ . به همین سادگی! روحت شاد مهستی

 

به من نگاه کن واسه ی یه لحظه  نگات به صد تا اسمون می ارزه

من از خدامه بکشم نارت و     تا بشنوم یه لحظه آوازت و

من از خدامه پیش تو بمونم   جواب حرفام و خودم بخونم

من از خدامه بمونم دیوونت    سر بزارم رو شهر امن شونت

من از خدامه بمونی کنارم     منکه به جز تو کسی رو ندارم

من از خدامه که نباشه دوری   فقط دلم میخواد بگی چجوری

من از خدامه که یه روز دعامون  بره تو آسمون پیش خدامون

به عشق اینکه بعد اونهمه درد    خدا یه بار نگاهی م به ما کرد

 

اینام عکس بچگی منو امید خان .همه جا پیش همیم .حتی توی عکسا .

عکس تولد یکسالگیم

اینم عکس امید خان  تقریبآ پارسال فک کنم  با مازیار و تیده ا رفته بودیم مثلث شام.فدای لپای خوشکلت بشم من تپل خان

اینم عکس من .البته من الان تپلی نیستما. گفته باشم  دو نقطه دی (از عوارض ...گشادی  حسش نیس  از اون شکلک ها  بزارم  به همین اکتفا میکنم)

 

 

پ.ن آخری: از اون بالا تا این پایین چقد من جهتمو عوض کردم.الحق که یه اسفند ماهیم .و مثه ماهی هی تغییر جهت میدم .

 

بای بای تا نکشتین

نظرات 4 + ارسال نظر
شاذه پنج‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:48 ب.ظ

معلومه که بهم میرسین. غمی نیس. حتماً می رسین

کلاغی جمعه 30 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:54 ب.ظ

خوبی گلم ؟
غصه نخور دیگه خب؟
انشاالله به زودی اون ۴ تا ورق رو امضا می کنید

شیوا شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:24 ق.ظ http://rozhayezendegi.persianblog.ir

سلام پرنسس خانم
خیلی خوشحال شدم که به من سر زدی و اجازه دادی یه دوست دیگه به دوستام اضافه بشه . نوشته هاتو خوندم و عشق رو در میان کلمات احساس کردم . امیدوارم تو و امید خان همیشه و همیشه مال هم باشید و هیچ چیز و هیچ کس شما دو نفر رو از هم جدا نکنه .

تیده آ یکشنبه 1 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:36 ب.ظ http://ghalb-yakhii.persianblog.ir

مثل این بشه دماغوهایی تو عکس:دی:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد