---من الان ساری ام توی یه کافی نت
با بچه ها اومدم .بهناز و مصی .اینا اومدن پرینت بگیرن و کاراشونو بکنن منم اومدم که هم خونه تنها نباشم هم اینکه یهسری به اینجا بزنم .
---فدات بشم کپل خانم :*:*:*:*:*::*
دلم واست یه ذره شده .واسه اینکه یهلحظه بینمت ببوسمت و توی بغلت آروم بگیرم
----دیشب قاطی کردم که از این خونه بلند شم و رفت و آمد کنم در کل .امروز با آزاده حرف زدم هم اتاقیم .گف باهاشون صحبت میکنه .بعد از ظهزم که از خواب پا شدم منو برد توی اتاق بغلی تا خجالتم بریزه.
همیشه همین بودم انقد جلو نمیرفتم تا اینکه یکی منو به زور هلم بده .
امیدوارم اوضاع خوب بشه
----امیدم نگرونم نباش .من میتونم از خودم مراقبت کنم .حتی در بدترین شرایط . تو و مامانی و بابایی با مهربونی هاتون و حمایتت هاتون همیشه بهم دلگرمی میدین و مثه کوه پشتم وایسادین که از هیچی نترسم .دوستون دارم:*:*:*:*:
----خدایا چشمهایم را بینا و گوشهایم را شنوا ساز .خدایا راه درست را بنما و همراهیم کن در همه ی حالات.آمین !
ایول دمتون گرم !!!!!!!!
ما هم هی برنامه میریزیم بریم ساری لقو میشه هی این امیر میگه بریم ولش حالش بیشتره !!!!!!!
ما هم هی میریم ولش ولی اگه خدا بخوات این هفته می افتیم ساری :دییییی
فعلا!!
سلام خیلی بی معرفتی توی وبلاگم که نیومدی حداقل لینکم کن /من برای تو لینک کردم
سلام.
خوندن دفتر خاطرات دخترها همیشه یکی از بزرگترین و خبیث ترین شیطونی هام بوده! اما الان که اینترنت اومده دیگه اوضاع فرق کرده.
راه آدم های بزرگ رو باید ادامه داد و بهترین روش آگاهی از تجربیاتشونه.
موفق باشی.... حسین
پی نوشت۱:به وبلاگ من هم سر بزن و اگه نظر هم بدی خوش حال می شم.
پی نوشت ۲: تبادل لینک؟
سلام
امیدوارم زودتر ببینی امیدتو
دلم برات تنگ شده بید
:*
سلام. ای ول!
اون دعای آخر رو خوب گفتی. مرسی