غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

غرغرنامه های نی نی پرنسس از سرزمین یخ ها

من پرنسس سزرمین یخ ها هستم و تا همیشه پرنسس سرزمین یخ ها خواهم ماند ...شما؟‌

روزانه نویسی

امروز تولد پریساس.

دختر دایی عزیزم.

دیشب رفتیم شام بیرون.

منو پری و مهسا (دخمل دایی بزرگه )و روزبه(پسر گلیش) و ویز ویز و دوستش.

رفتیم باباطاهر.

کیف داد خوش گذشت.

ولی جای امیدم خالی بود.

رفته بود اینچه برون .عضو کمیته فنی بود.

شب رفتیم خونه مهسا اینا.

تا ساعت ۴ صب داشتیم حرف میزدیم از خاطره هامون.از روح و روان و ...

صحبت های خوبی بود.اطلاعاتمون و بهم انتقال دادیم.

صب مهسا رف بیرون.منو پری و روزبه هم تا ۱۲ خوابیدیم.بعد صبحونه خوردیم و منم تقریبا نیم ساعت پیش برگشتم.

روزبه قاطی کرده بود که مامانش نیس.

امید امروز صب بعد از ۴۸ ساعت بیخوابی ساعت ۶ رسیده.۶:۳۰ خوابیده باز ساعت ۹:۳۰ بیدار شده رفته دانشگاه.

الان دارم باهاش میحرفم...

تا بعد