میگن مادربزرگم همونی که از بچگی همیشه صداش میکردم مادرجون دیگه نیس.
خوب من که باورم نمیشه
امروز دایی زنگ زد به مامانم گف بیا بیمارستان
بابامم یه ربع پیش رفت
یعنی واقعیه؟؟؟؟
من که باور نمیکنم
میدونم مثه قبلا ها که هر بار زمین میخورد میبردنش بیمارستان و 2-3 روز بود خوب میشد و برمیگشت خونه .الانم بر میگرده
میدونم که همین جوریه
مطمئنم
اخه دلش نمیاد تنهامون بزاره
آخه میدونه از همون روز تولدم سهم من از مامان بزرگ و بابابزرگام همین یه دونه مادرجونه عزیزم بود که کمم اذیتش نکردم
من مطمئنم
من میدونم
شک نکن نی نی
گریه نکنیا
خفه شو
هییییییییییییییس
چیزی نیس.
شوخیه
الکیه
خونه س.
حالش خوبهههه
گستاخ دلش گرفت از این نوشته - با اینکه گستاخ است و اصلا مادربزرگ ها رو دسوت نداره
سلام
تو که اینجورا نبودی ... حالا دیگه نظرات رو از پست هات برمیداری ؟
هان ؟
حالا درسته ما تو وبت نظر نمیدادیم ولی خوب .... وبتو که میخوندیم .
بینم اون چند تا پست بالاتر چرا اینقده ر....دی هان ؟
از تو بعید بود
فعلا بای