-
من از خدامه که نباشه دوری ...فقط دلم میخواد بگی چه جوری...! ):
پنجشنبه 29 شهریورماه سال 1386 01:41
یه هفته شایدم بیشتر حالم خوب نبود.۳-۴ روزی میشد خوب شدم.دوباره مهربون و آروم. باز امروز بعداز ظهر و بعد از افطار یه کم قاطی کردم .ولی باز الان خوب شدم . دوری بدجوری بهم فشار میاره .هنوزم نمیتونم کنار بیام با این قضیه که امید میره سر کار و و قت آزاد زیادی نداره. درسته که میدونم تموم وقت آزادش بعد از کار ماله منه اما...
-
این روزها...!
شنبه 24 شهریورماه سال 1386 16:05
پوووووووووووووف حوصله م سر رفته . ذهنمم درگیر. هنوز تکلیف ساری و خونه و ...مشخص نشده . نمیدونم چی پیش میاد و همین منو کلافه تر میکنه . جیجک خان (مرغ عشقم ) هم که منو کشت از بس نطق کرد و جیغ کشید هوم چیز زیادی ندارم واسه گفتن این روزا . تقریبآ یه جورآ .اتفاق خاصی نمیفته یعنی نیفتاده این ۲ روز .بیدار میشم دور میزنم توی...
-
برای خودم ...!
جمعه 23 شهریورماه سال 1386 14:34
دو تا پست های قبلیو پاک کردم . نمیدونم چرا. دوس داشتم همیجوری آروم آروم برم پایین و همه رو پاک کنم . آخه به نظرم خیلی چرت و مزخرف اومدن. اصن این روزای تکراری و مسخره ی من که ارزش نگاشته شدن ندارن هم خودم بی حوصله ام همه حوصله ی بقیه رو سر میبرم. توام که حوصله نداری مثه من. خیلی حرفا واسه گفتن داشتم و دارم اما ...! اما...
-
خدا انگار خوابیده ٬انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده ...!
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 13:05
حالم خوب نیس جمله ی تکراری ای شده واسم. یه جورایی داغونم . یه حالتی بین نا امیدی و انتظار حال هیچی و ندارم.انگار دیگه حوصله هیچ کاری و ندارم دیگه حوصله ندارم هی برم بیرون با دوستام. انگیزه ای ندارم. تا وقتی که بیرون از خونه ام و سرم گرمه و دورم از مسائل حاشیه ای و عذاب و حرف و ... حالم خوبه میخندم خوشحالم ولی وقتی...
-
خسته ام...!
چهارشنبه 14 شهریورماه سال 1386 12:33
هیشکی و نمیتونم تحمل کنم . همه با کاراشون و حرفاشون به نوعی عذابم میدن آدمای دور و برم یه جورایی با قلدری و زورگویی میخوان بهم دستور بدن و کارشون و راه بندازن. اعصابم خورده. هیشکی بهم آرامش نمیده. حرف زدن یا دیدن هیشکی آرومم نمیکنه. حتی حرف زدن با تو. حوصله ندارم .حوصله ی کل کل ندارم .حوصله ی نق و نوق شنیدن ندارم...
-
یه فرشته ...!
یکشنبه 11 شهریورماه سال 1386 00:02
تنهایی خیلی سخته وقتی چشام به راهه وقتی که شب سیاهه وقتی بدون ماهه تنهایی خیلی تلخه وقتی که بی تو هستم تنها میمونه دستم با این دله شکسته م دلتنگی هامو بردار پیش خودت نگه دار هر وقت که تنها شدی منو به یادت بیار داری میری نمیخوام وقت تو رو بگیرم این حرفه آخر من دوست دارم دوست دارم میمیرم تنهایی خیلی درده اگه نیای تو...
-
تموم شد؟؟؟؟!!!!!!
دوشنبه 5 شهریورماه سال 1386 21:03
حالت تهوع دارم میخوام بالا بیارم همه چی رو چشام درس نمیبینه دم یه جوری انگار دارن دلم و دارن مثه کش قیطونی کشش میدن داغم .تموم تنم.گرممه حالم داره بهم مبخوره یه چیزی خوردم گفتم شاید مال گشنگیه ولی هنوزم حالت تهوع دارم بی حالم . میخوام راه برم مثه مستا تلو تلو میخورم .تعادل حرکتی ندارم زجر میکشم .عذاب وجدان دارم...
-
گردی خان و امتحان و حال گیری و ...! دوست دارم :*:*
یکشنبه 4 شهریورماه سال 1386 21:10
شیلام تا همین نیم ساعت پیش خوب بودما. یعنی بدک نبودم اما این دختره ی خر (سحر ) زنگ زد باز این صداش و شنیدم.اه اعصابم خورد شده . میخواستم بیام اون اسمای عجیب و غریبی که امید و صدا میکنم و بنویسم که یادم بمونه این روزا چی صداش میکردم . حسم و برد این ...! دلم واسه امید تنگ میشه هی. این روزا یه جوریم همش بهونه میگیرم واسه...
-
بازی
جمعه 2 شهریورماه سال 1386 15:38
سلام مینا جونم نو به همون بازی فیلنامه دعوت کرده منو با کمال میل میام بازی فقط ممکنه جر بزنم ها .گفته باشم . ۱- چهار اتفاق مهم زندگی که بایدحتما بهش اشاره بشه کدومه؟ ۲- چهار اتفاق مهم که اگه بهشون اشاره نشه خیلی بهتره!!! ۳- خلاصه ای از اخلاق و شخصیت که باید بهشون اشاره شه؛ ۴.هنرپیشه ای که برای بازی کردن نقش خودتون...
-
نی نی و تجربه های عجیب غریب ...! :ی :ی
دوشنبه 29 مردادماه سال 1386 00:30
دیدی بعضی وقتا دلت یه دفعه تنگ میشه واسه بعضی ها که اولین باره که دیدیشون؟ کسی که تازه باهاش اشنا شدی.اما چهره ش صداش نگاش و برخوردش انقد آشناس که تو رو میخکوبت میکنه. لال میشی. سکوت میکنی و یه لبخند میزنی برای اینکه جلوی اون حالت تابلوی چشات و بگیره. تا نفهمه که تو حس کردی چقد واست آشناس. خیلی جالب بود برام . قبلآ هم...
-
نی نی و دلتنگی و غر غر و ...!
یکشنبه 28 مردادماه سال 1386 13:39
اصن حس و حال ندارم دلم میخواد هی بخوابم. دلم تنگه.خسته ام .بی حوصله ام .سرگردونم .دپرسم. دلم انگار همه چی میخواد و هیچی نمیخواد هیچی انگار طبق روالی که من میخوام پیش نمیره انقد منتظر شدم که دیگه کرخت شدم. همه چی انگار نشدنی شده شور و شوقم و زود ازم میگیره. ۶-۵ روزی هس امید و ندیدم .همین جوری بیخودی .البته بیخوده بیخود...
-
درد دل های من و نی نی خانومی درونم :* ...!
پنجشنبه 25 مردادماه سال 1386 20:14
نمی دونم از کجا بگم ...! دلم می خواست با یکی حرف بزنم. یکی که تکراری نباشه و حرفای تکراری تحویلم نده . یکی که فقط گوش بده منم ازش انتظار نداشته باشم حرفی بزنه یا نظری بده . واسه همینم به جای اینکه گوشی تلفن و بردارم و شماره های آشنا رو برای بار ... بگیرم اومدم اینجا. اینجا یه آرامش و سکوتی داره که آدم آروم میشه. مثه...
-
یوهو ددر....!!!!
یکشنبه 21 مردادماه سال 1386 14:42
سلاااااااااااام ز ها؟ خوبم اوهوم اهه میگم خوبم دیگه نترس بیا جلو شاید با تیله http://ghalb-yakhi.persianblog.ir بریم ددر منظورم مسافرته امروز صب زنگید منو از خواب بیدار کرد (شب قبلش قرار بود بریم صب سوال کنیم واسه تور و اینا ) من خوابیدم ولی تا ۱۰:۳۰ بیدارم کرد گف پاشو بیا اینجا که بریم رفتیدم با هم رفتیم واسه ماشینش...
-
من آرامش میخوام...!
جمعه 19 مردادماه سال 1386 14:27
نی نی غم داره . دلش تنگه.گرفته .اعصابش خورده دنبال آزادی میگرده دنبال آرامش . یه ذره آرامش یه روزه بی دغدغه و نگرونی و حرص خوردن چرا همه منو تنها میزارن .چرا هیشکی بهم اهمیت نمیده چرا؟؟؟؟؟ من مسافرت میخوام .میخوام برم بگردم خوش باشم من دلم آب میخواد .دریا میخواد . یه جای دنج و امن . دلم میخواد شبا روی شن های ساحل دراز...
-
معرفی نامه...!
پنجشنبه 18 مردادماه سال 1386 21:21
سلام ز چن وقتی هس که چن تا دوست جدید وبلاگی پیدا کردم که زیاد منو نمیشناسن و راجع به من نمیدونن . اومدم که یه کم راجع به خودمو شخصیت هایی که اینجا ازشون میگم توضیح بدم . اول از همه خودم : من نی نی ام . اینجا هم سرزمین کوشولو و خوشکله خودمه که هرچی دوس داشته باشم و دلم بخواد توش مینویسم واسه دل خودم . می تونم دو تا...
-
نی نی گرماییه ...! :ی:ی:ی:ی
سهشنبه 16 مردادماه سال 1386 13:22
سلااااااااام ز خوفین شما؟ من ای آره دیروز با گردالی (کپل خان )رفتیم ساری ساعت ۱۱ راه افتادیم ۱ رسیدیم رفتیم توی دانشگاه ولگردی و الافی ؟ علافی ؟ ساعت ۳ هم کلاس داشتم. رشد و شخصیت کودک .کلاس خیلی جالبیه گردال خان مجله آورده بود بخونه ولی گوش داد به صحبتای استادمون . رفتم به استاده گفتم اجازه میدی شوهرم بیاد سر کلاس گف...
-
نی نی on line ...! :ی :ی
شنبه 6 مردادماه سال 1386 15:39
سحر خانومی(ناناز سابق ) تقدیم به تو ...! هی حالا دیدی میتونم ... تو بری و تنها بمونم تو بری و تنها بمونم ...تو دیگه برام بی ارزشی ... می خوام همه اینو بدونن ... همه لحظه ها مال تو فردا مال تو دنیا مال تو ... برو ...برو ...برو دیگه از چشام افتادی دختر ای کاش روز اولی که دیدم تورو ... نمی خندیدم و بهت میگفتم بی من برو...
-
احساس حماقت... سایت ...جیجک ...!
جمعه 29 تیرماه سال 1386 23:02
امروز مامان کپل خان و بعد از حدود ۴ ماه دیدم . ولی روم نشد مثه قبلآ ها برم جلو سلام کنم روبوسی کنم . آخه اینبار دیگه جفت مون میدونستیم که از قضیه خبر داریم (یعنی هم من می دونستم که مامانش میدونه هم مامانش میدونه که من میدونم که اون فهمیده ) توی مراسم عزای فامیلای خاله لیلا (اون یکی دوست مامانم و مامان کپل خان ) از...
-
نی نی و آیلین ...!
پنجشنبه 28 تیرماه سال 1386 13:49
این روزا زیادم بد نیس .حالم بهتره. دیگه به اون مسائل اهمیت نمیدم. یعنی کمتر نگرونم و بهشون فک میکنم. دیگه از اخلاقای سگی ناناز خسته شدم. بیشتر از یه ماهه که تحمل کردم . اما درس نشد. همه ش پس زد. منم بعد از هزارمین بار تلاش واسه حفظ رابطه سراغش نرفتم. قهر نیستم. اونم ظاهرآ نیس . اما رابطه ی ۴ سالمون دیگه مثه اون زمان...
-
کمک !
دوشنبه 25 تیرماه سال 1386 11:46
دختر خاله ی تیده ا فوت کرد امروز خدا بیامرزه ش تیده ا شون رفتن بجنورد . چه دنیای مسخره ای خسته م هر روز یه اتفاق هر روز یه مصیبت ناناز احتمالآ کارش امشب معلوم میشه میگه که نمیخوام درس بخونم .نمیکشم دیگه میگه دیگه نمیام. میخوان به باباش بگن که مشروط شده هرچی هم حرف زدم باهاش حرف خودشو میزنه قانع نمیشه خسته م من اون...
-
بیا باهم به دنیا فح ش نا م و س بدیم ...!!!
یکشنبه 24 تیرماه سال 1386 14:05
خوابم میاد. هنوز هیچی نخورده چشام داره بسته میشه از خواب از صب ساعت ۵ بیدارم. بیدار شدم یهو حرفاش یادم اومد دیگه خوابم نبرد داداشش هم قرار بود بره ساری .احمق کثافت گیر ۳ پیچ داده . مامانمم هم ولم نمیکنه. یه سره غر میزنه .دارن آروم آروم منو میکشن کپل خان هم خوبه٬ همش در حال حرص خوردنه . اونم که رفته گنبد. گف میخوام برم...
-
خدایِ خوب ٍمن...!
چهارشنبه 20 تیرماه سال 1386 23:40
هوم . سلام خوبم . کپل خان هم خوبه . الان آرومه آرومم . خیلی آروم . با یه کم غم . یه غم شیرین. واسه دلتنگی . دلتنگی ِ مهربونم .خدای خوبم . رفتم وبلاگ کوچ . آهنگش آرومم کرد. میزارمش اینجا . عاشق این سَبکَم .دلتنگم میکنه . عاشقم میکنه . دارم به آرزوهام فک میکنم .به آرزوهایی که داشتم .آرزوهایی که دارم. ما آدما (منظورم همه...
-
روزت مبارک مامانی
پنجشنبه 14 تیرماه سال 1386 14:52
سلام روز همه ی مامانای خوب و مهربو ن دنیا مبارک همه ی خانومای خوب و مهربونی که باعث خوشبختی و آرامش همسراشونن (منم هستما ) مامان خوب و مهربونم و مامانی خوب و نازم (مامان کپل ) روزتون مبارک دوستون دارم تازه شم روز خودمم مبارک پ.ن : مودمم گ و زی ده بود . ریست شده بود .از دیروز تا حالا . از شرکت پارس اومدن درستش کردن...
-
بهتره که نخونی ...!
دوشنبه 11 تیرماه سال 1386 12:57
اعصابم ت خ م ا ت ی ک ه دلم میخواد خفه ش کنم دختره ی اح م ق بی ش ع ور و اه گندت بزنن ک ث اف ت نفهم مامانم زنگ زد به مامان اون که واسه پیدا کردن خونه باید چیکار کنیم و ترم تابستونی میگیره یا نه ؟ بعد خودش جواب داد گف که آمارش و که افتاده به سلامتی و ...ممکنه این ترم هم مشروط بشه که اگه بشه انصراف میده میشینه واسه سال...
-
میگذره ...!
شنبه 2 تیرماه سال 1386 19:37
سلام ترجیح دادم بیام اینجا بنویسم این وب و قبل از عید ساختم واسه روز مبادا حالا هم روز مباداس . اون وبم واسه بعضیا و بعضی شهرا ف ی ل ت ر ه خواستم بیام اینجا که هم حال و هوام عوض شه . هم دسترسی به وبم آسون تر شه . هنوز ADSL م وصل نشده یعنی اقدام نکردم حوصله ش و ندارم .نمی دونم کی میرم تقاضا میکنم.شاید فردا شایدم ......
-
سال نو .وبلاگ نو. :ی مبارک
چهارشنبه 1 فروردینماه سال 1386 02:03
سلااااااااام اون یکی وبلاگ بیچاره مو بیخود فیلتر کردن منم اومدم این جا می بینم که داره۸۶ سال کوروش کبیر میاد و ماها همه خوشحالیم یوهووووووووووووو تازه شم اسمایلی ندارم باید با همینا امسال دو در کنم تا سال بعد می دونم که اول از همه عاشق خدای خوب و مهربونمم و ازش ممنونم بابت همه چیز بعدش پدر و مادرم. خیلی دوسشون دارم و...